اگه بدونی تو بامن چه کردی مدت های زیادی با خودم قهر بودم. مدت های زیادی نتونسته بودم خودم رو ببخشم. و فکر کن آدمی که با خودش قهر باشه چه طوری میتونه زندگی کنه! و فکر کن آدمی که با خودش قهر باشه چه چیزی براش اهمیت داره. آدم های دورو برش؟ نحوه ی پوشش و آرایش؟ علایقی که داشت؟ نه! هیچ!

اخ تو بامن چه کردی

آدمی که با خودش قهر باشه رسیده به جایی که دستِ هیچ احساسی بهش نمی رسه. نه شادی و نه غم.

 آدم اگر نتونه خودش رو ببخشه از تمامِ آدم هایی که هزاران نفر رو توی زندگیشون نبخشیدن، سمی تر و خطرناک تره.

 تو نگو که می تونی این هارو بفهمی. نگو تجربه مشابه داشتی. تو هم نبخشیدی اما نه خودتو، تو طرف مقابلتو نتونستی ببخشی و این هیچ مشابه با نبخشیدن خود نیست.

زمان زیادی طول کشید تا بتونم بپذیرم اشتباهم رو. اشتباهِ عمدیم رو. و این زمان عمرِ من بود. خب! بخشیدم خودم رو . و باید بدونی که اولین پیامدِ هر بخششی، عدم اعتمادِ دوباره س. حالا من به خودم اعتماد ندارم. و این یعنی غریبگی با خودم.  

من الان در جایی ایستادم که نمی دونم کی هستم. حالا اومدی و انتظار داری که تو رو بشناسم؟

 این کاری بود که تو با من - ما-  کردی.