مطالب روز

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دلنوشته عاشقانه بسیار زیبا» ثبت شده است

دلنوشته

هرشب با گلها گویم غمهارا

چه کسی داند زغم هستی که به دل دارم

امشب حال مرا تو نمی دانی

از چشمم غم دل تونمی خوانی

انگار دوره این چیزا دیگه به سراومده اینکه کسی بتونه از چشمت غم دل رو بخونه دیگه مثل یک افسانه شده که باورش سخته برای افراد

حرف دلت تو صورتش می کوبی مث مجمسه نگات می کنه

بعد: از چشمم غم دل تو نمی خوانی!!

دل خوش سیری چند؟

۰۸ خرداد ۹۵ ، ۰۵:۴۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد علی مالک زاده

زندگی هر روزه من

دفتر آبی من، عشق عمیقی را در خود جا داده، تمام لحظه های احساسم را تحریر کرده، با جوهر آبی! دفتر آبی من، نماینده‌ی عشق من به یک نفر بود، یک نفر که هرگز نبود‌ یک نفر که ارزشمند بود و اسطوره بود حتی! دفتر آبی من، احساسات من نسبت به یک دوست را شامل میشود... نوشته هایی که فقط کیمیا میخواند، دفتری که کیمیا میگفت آنرا از من میگیرد... میگفت باید چاپش کنم...

دفتر آبی مال او بود، او آبی بود، آبی آمد، آبی رفت... هنوز هم آبیست! اما آبیش فرق میکند! دیگر آبی عشق نیست! آبی دوستیست! و من بالاخره به قولم عمل کردم :)

ادامه مطلب...
۰۷ خرداد ۹۵ ، ۱۴:۳۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد علی مالک زاده

بیا تماش کنیم

بس است دیگر، بگذار تمامش کنم، بگذار این عشق بی ثمر را دیگر فریاد نزنم، دوباره من، دوباره کاغذ های چرک نویس بین کتاب آبی‌ و انتخاب بهترین ها و تحریرشان...شاید هم دفنری نو..هنوز نمیدانم چه رنگی! شاید قرمز مثل شعله‌ی احساسم، شاید مشکی مثل رنگ نگاهت، شاید سفید...مثل تو!

دیگر بس است‌ نمینویسم، سعی میکنم، قول میدهم! راحت زندگی کن، دیگر نه نگران باش که جایی کسی به فکر توست، نه عذاب بکش...راحت باش و بخند...قول بده...خواهش میکنم قول بده که همیشه میخندی! همیشه شادی و خوشحال! که حداقل مطمین شوم این جدایی خوب بود...

دوباره دیوار میکشم، شاید چندسال دیگر، مثل چندسال پیش، غصه ام اوج بگیرد و زیر گریه بزنم، شاید جایی دیگر، یک دوست باشد مثل کیمیا، حتی شاید خودش، که حرف هایم را بشنود و رازم را برملا کنم، شاید روزی کسی باز باشد که دفترم را بخواند، که بگوید از تو بدش می‌آید که مرا ناراحت کرده ای! مثل چند سال پیش و کیمیا...و در آخر قول بگیرد، قول انگشتی...که فراموشت کنم...مثل چند سال پیش که فراموشش کردم بالاخره! شاید چندسال دیگر یکی دیگر بیاید حتی! یک نفر که دوباره تاریکیم را روشن کند، یک نفر که اینبار نرود...اینبار بماند! شاید حتی خود تو آمدی، هرچند خیلی دور از ذهن است...

خبر قبولیم را مینویسم اینجا، خبرهای مهمم را مینویسم، شاید کنجکاو شوی، شاید هم ننویسم! اماتو بنویس...لطفا...

حلالم کن...


+ چه جالب که همین الان من و تو و کیمیا اینجاییم....



۰۷ خرداد ۹۵ ، ۱۴:۱۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد علی مالک زاده

رمضان در راه است اماده اید؟

ماه رمضان استرس شیرینی برایم به ارمغان می آورد. به خاطر اینکه مهمان خدایی هستیم که همه چیزمان به دست او و وابسته به اراده اوست. خدایی که هیچ گاه در توبه، کرم، بخشش و رحمتش را به روی بندگان گناهکارش نمی بندد و آغوشش همیشه به روی ما باز است. همیشه این ماه را دوست می داشتم اما از حدود 15 سال پیش که در چنین شبی، یعنی شب پنجم ماه رمضان سال 1379 همسرم به خواستگاری ام آمدند و همان شب هم محرم شدیم. رمضان شیرین ترین ماه زندگی من است ...


در این شب های شیرینی که تا سحر بیدار می مانم، مسئله ای هم مرا آزار می دهد. از فکر اینکه مادرم در این سن و سال هم باید برای پختن غذا از خواب شیرین شان بزنند و بیدار بشوند، غصه ام می گیرد و به نظرم جمله ی «بچه عصای پیری والدین است» جزو جملات بی معنایی است که در دنیای کنونی، مصداق کمتری نسبت به گذشته دارد ...


امیدوارم خداوند به حق این شب ها و روزهای پر برکت، فرصت جبران محبت های والدین مان را به ما بدهد. آمین!

۰۷ خرداد ۹۵ ، ۱۱:۲۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد علی مالک زاده

چزارو پراندلی در فلورانس

چزارو براندلی این سرمربی مشهور، بجای بسته قرار داد خود به فلوارنس رفت انتشار این خبر برای عموم هواداران تیم محبوشان شوک آور بود.

امروز قرار بوده که قرارداد بین لاتزیو و پراندلی امضا بشه که این اتفاق از جانب پراندلی به تعویق افتاد! سه نظریه درباره این موضوع مطرح شده:


اول - خود پراندلی گفته برای رتق و فتق امور شخصی به فلورانس رفته (خونه اش توی فلورانس ه)

دوم - گفته شده اختلاف نظر بین لوتیتو و تاره، پراندلی رو برای انتخاب لاتزیو مردد کرده

سوم - شایعه شده که پراندلی از بازگشت به فیورنتینا استقبال کرده

ادامه مطلب...
۰۷ خرداد ۹۵ ، ۰۲:۲۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد علی مالک زاده

باتو حکایتی دگر

و طناز،28 ساله است.متولد بهمن ماه

بازیگر معروف،نویسنده،،سفیر و دبیر و دیده بان و پاسبان و نگهبان!

جوان،جذاب،قدبلند و ثروتمند

دانشجوی دکترای معماری+ دکترای چندرشته ی دیگر!!

استاد دانشگاه درجه یک کشور

رئیس موسسه فلان!!دبیر انجمن بهمان!!

و هزاران جایزه ی نقدی و غیر نقدی دیگر!

ادامه مطلب...
۰۴ خرداد ۹۵ ، ۱۴:۱۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد علی مالک زاده

دلنوشته عاشقانه

نیا باران....

تازه نم های روی گونه ام خشک شده،تو دیگر حیرانم نکن

ادامه مطلب...
۰۴ خرداد ۹۵ ، ۱۳:۵۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد علی مالک زاده

نبود معیارهای مناسب

یکی از مشکلات بزرگ جامعه ما این است که؛ تعریف مشخصی و مورد اجماعی از بسیاری واژه ها وجود ندارد و این عدم وجود تعریف، موجب می شود، هر کسی، هر عنوانی را که برایش آب و نان دارد برگزیند! شاید هم تعریف مشخصی وجود داشته باشد اما هنوز برایمان جا نیفتاده که چه کسی صلاحیت ارائه تعریف صحیح از یک واژه را دارد و به همین دلیل است که وقتی کسی بنا به مصالح و منافعی لقب یا عنوانی برای خود برمی گزیند (حتّی اگر هیچ سنخیتی هم با آن نداشته باشد) برایمان عجیب نیست و خیلی راحت آن عنوان را می پذیریم و بعد که عملکرد ناصحیح آن فرد را دیدیم، بدون آن که او را شایسته این لقب ندانیم، هر کسی که خود را متصّف به آن عنوان می کند، مورد تحقیر و تمسخر قرار می دهیم! از این جهت این مشکل را بزرگ نامیده ام که موجب سردرگمی و دلزدگی می شود! 

ادامه مطلب...
۰۳ خرداد ۹۵ ، ۰۱:۱۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محمد علی مالک زاده